loading...

خط خطی هایم

حرف هایم را می نویسم..نقدهایم را..نگاهم را..خیال بافی هایم را

بازدید : 290
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 15:21

از راه نرسیده با مانتوی صورتی چهارخانه و کوله پشتی پر از کتابش توی تک تک اتاق‌ها و آشپزخانه دنبالش راه میافتاد و اتفاقات مدرسه را با تمام جزییات برایش تعریف می‌کرد و اون هم مجبور بود گوش بدهد و اگر واکنشی نشان نمی‌داد محکوم می‌شد به اینکه اصلا حواسش به حرف‌های دخترک نیست.
اما وقتی اون کارش داشت ،دخترک چندباری می‌گفت:
الان می‌آیم،یک دقیقه صبر کن،اومدم..

چه چیزی مهم تر است؟
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 439
  • بازدید کننده امروز : 434
  • باردید دیروز : 771
  • بازدید کننده دیروز : 719
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3647
  • بازدید ماه : 10614
  • بازدید سال : 26405
  • بازدید کلی : 52131
  • کدهای اختصاصی